پوریاپوریا، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
پارساپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

پوریا و پارسا

به طرف انزلی

چندشبی توانزلی موندیم واقعا روزهای به یادماندنی بودن هتل مون که مشرف به ساحل بودشبهای ساحل هم جای همه دوستان خالی محشربود هتل فرهنگیان  تالاب انزلی هم رفتیم خیلی جالب بود مخصوصا قسمت حیات وحش پرندگانش واون پلیکان روسی که دل ادم کباب میشد واسش باتیرچشمش رو زده بودن نمیتونست پروازکنه همون جوری فقط نشسته بود متاسفانه عکسی ازش ندارم      خدایا دلم مرهمی می خواهد از جنس خودت، نزدیک... بی خطر... بخشنده... بی منت... ...
15 خرداد 1393

ساحل گیسوم

دریا دل من یاددریا میکند گاهی ..... به فکرساحل فردامیکندگاهی... برای دورافتادن زغم هاگریه درروز وشبها میکندگاهی......... اولش رفتیم جنگل گیسوم اینجادیگه گوشه ایی ازبهشته  بعدش نوبت آب بازی بچه ها آرزوی مادر شادی وخوشبختی شما پی نوشت:وقتی که زندگی برات خیلی سخت شد، یادت باشه که دریای آروم، ناخدای قهرمان نمی‌سازه   ...
15 خرداد 1393

به طرف حیران

خلاصه مسافرت چندروزه ما درتاریخ 9خردادجمعه ساعت 7 به طرف شمال شروع شد فینقیلی ها خواب بودن به زوربیدارشون کردیم وراهی شدیم صبحونه رو توپارک بستان آبادبودیم  بعدازصبحونه هم به طرف جاده حیران رفتیم ناهار رو هم اونجابودیم فندق کوچولوهم تا می نشستیم توماشین خوابش میبرد ای خوش خواب   حالا بریم سراغ عکس ها   ...
15 خرداد 1393

سفرنامه 2

سلام به فنجولای مامان این دومین سفرفسقل های مامان توسال 93 است القصه که بعدازجشن دندونی پارسا جونی یهویی بابایی طی یه سورپرایز واقعا غافل گیرکننده گفت که قراره خونواده چهارنفری ما رو به یه مسافرت چندروزه ببره حالا بماند که بنده به خاطر دندون های پارسا که یه کم وضعیت مزاجی شو به هم زده بود مخالف بودم وبه زورراضی شدم به شرط اینکه یه سفربه شهرهای سردسیربکنیم ولی تاشنیدم که بابایی مرکز رفاهی فرهنگیان رو توانزلی رزرو کرده سکته هه رو زدم که ای داد بچه ام توهوای شرجی چه جوری دوووم بیاره انکارازمنو اصرارازبابایی وباهزارنذرونیاز که خداخودش مواظب نی نی مون هست وبسپر به دست خدا ووووووچی وچی بالاخره بساط مسافرت رو جورکردیم وتاری...
15 خرداد 1393

باتاخیر

فندق مامان 5روز پیش ماهه شد عزیز مامانی چون مسافرت بودیم ودسترسی به نت بود این پست شما یه کم تاخیر داشت تا از سفربیاییم وجمع وجورکردن وسایل و استراحت یه کم دیرشد عزیزم خوب پیش میاددیگه   فندق جووونم ازامروز 26 روزمونده تا تولدت عزیزم ولی چون روز زمینی شدنت میافته 3 رمضان تولدتویه جندروز باید بکشیم جلو امیدوارم همیشه لبت خندون باشه فسقلی جونم انشالله صدوده ساله شی ویه عمرباعزت داشته باشی  ...
15 خرداد 1393

جشن دندونی پارساکوچولو

پارسا کوچولوی بی دندون حالاداره چهاردندون یه دندون مهربون  این کوچولوی شیطون یواشی نگاه میکنه دستش میره توقندون قنداروبرمیداره بااون لبای خندون میره کنارشمعدون بادوستای مهربون عکس میندازه فراوون   پسرنازمامان پارسای عزیزم شمادیگه یه عالمه بزرگ شدی ومامان وبابا درتارخ6خرداددرست روز مبعث پیامبر گرامی تصمیم گرفتن واسه فندق کوچولوشون یه جشن دندونی بگیرن اخه شماکم کم داری بزرگ میشی وچهارتا دندون فسقلی داری ماهم به مناسبت مرواریدهای کوچولوت یه جشن مختصرگرفتیم و به خاطراینکه داداشی رنجیده نشه عزیزم مجبورشدیم مختصربرگزارک...
7 خرداد 1393

مروارید!!!!!!!!!!!!!!!!

پسرم داره دندون در میاره!!!!!!!!!! سلام سلام صد تا سلام             من اومدم با دندونام می خوام نشونتون بدم                 صاحب مروارید شدم یواش یواش و بی صدا                  شدم جزو کباب خورا الهی فدات شم واسه همین بود که مامانی چندروزبود همش سردردداشتی وگریه میکردی نگومیخواستی بشی جزوکباب خورها    بزن دست قشنگه روووووووو...
2 خرداد 1393

این روزهای ما

 سه چیز وجود دارد که یک کودک میتواند به فردی بزرگسال بیاموزد:  شاد بودن،بدون احتیاج به دلیل  همیشه مشغول انجام کاری بودن  و اینکه بدانی چطور چیزی را که میخواهی،با تمام وجودت درخواست کنی.   پارسا جونم الان که مامانی این پست رو واست مینویسم شما 10ماه و23 روز سن داری یه بلایی شدی که نگو هرروز یه رفتارجدیدازت میبینیم در عین حال که خیلی باهوش وزبل تشریف داری شیطونی هاتم یواشکیه    ولی متانت رو عزیزم ازدست نمیدی خیلی آروم وسربه زیرهستی کمافی سابق همه فامیل حسرت نی نی مثل شمارودارن آروم یه گوشه بازی میکنی وقتی هم که خسته میشی وسط باز...
2 خرداد 1393